محل تبلیغات شما

امیدورام اونا که میخونن فحش ندن چقد میپرسم چیم.میخام اینبار تشریح کنم چیزایی که فکر میکنم هستم

اوایل(بچگیم) به من میگفتن فلفل(ینی مثلا زبون دراز  و گوشت تلخ ) و من عصبی میشدم الان دیگه واقف شدیم هر چقدر رفتارمم شیرین میکنم.جوهر وجودیم تغییر نمیکنه .عصاره من تلخه .نه تلخی فلفل،نه تلخی شکلات و قهوه(که دوس دارم باشم،شایدم باشم و گاها تلقین میکنم همینم) ولی احتمالا تلخی استامینوفنم که هیشکی دوس نداره .کاش قهوه و فلفل بودم که دلنشینه(حداقل برای عده ای)

عجب دریای زهرم من، هماره پر ز قهرم من ، عجب سمی به دهرم من، که عالم را بمیرانم.

عصر جدید میدیدم یه پسر و دختر بودن اعداد رو محاسبه میکردن، بعد به پسره میخندیدم، میبازه همونه میبره همونه انگار ربات بود بی احساس بی درک چیزی که اطرافشه

راستش الان میخوام شبیهش بشمبسختی تلاش میکنم

خیلی سخته ادم بعد اینکه سنو سالی ازش گذشته، به جایی برسه تو زندگیش که بخاد شبیه پسر بچه ای بشه که (مثلا مسخره ش میکرد)

اسپین آف ازدواج...نامه ای به همسر آیندم

تنها علیه تنهایی (بتمن علیه سوپرمن)

ترک میکنیم آیا ، این گدا مآبی را!

تلخی ,میکنم ,الان ,مثلا ,فلفل ,قهوه ,محاسبه میکردن، ,میکردن، بعد ,بعد به ,به پسره ,رو محاسبه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها