این متن هنگام نگارش نمدونم چی شد دستم به یه چیز خورد پاک شد 1000 تا دکمه رو میزنم امتحان میکنم اونجوری پاک نمیشه و متنمم دیگه مثل قبل نمیشه اعصابم خوردههههه (باز با لحن ارام بخونید)
و باز مسئله یقه گیر تعارض
من نه هی ناله میکنم، نه ادم بی گلایه ایم ، نه شور و انگیزه زندگی دارم ، نه از خوشی روی گردانم
نه میخوام زنده بمونم، نه میخوام بمیرم یه چیزی بین اینها هم نیستم
مرا بخندان ای، مرا بگریان ای ، که مرده ایست قلیل، کسی که حاضر نیست
نه شادمان شود و نه سوگوار شود
الان پاشم بگم من خوبم ، یه عده میان میگن نه تو بیماری ، بگم بیمارم میگن فکر کردی شاخی اداشونو در میاری تو هیچی نیستی میگم من هیچم میگن گفتی هیچی نیستی مثلا خودتو خاص نشون بدی، من چیکار کنم ؟ من چی بگم ؟
من معمولیم ، معمولی اینه؟ لعنتی معمولی بودن چه سخته لامصب ، الان یکی میاد میگه تو "معلولی"
همیشه میگن خودتو کمتر از بقیه ببین و میبینم و هر چقدر یکی بد باشه باز دنبال صفات خوبش میگردم و میگم اها تو این مورد ازم سرتره
بعد یجا میگن خودتو دست کم نگیر و یا پایینتر از خودتم ببین(گرچه اینجا یخوده اشاره به ظاهر داره و اولی اشاره به باطن ولی بازم.)
لامصب خیلی وقتا منطقم قبول نمیکنه کمتر بودنو و مغزم میاد میگه عزیز دیگه اینو نمیتونم هیچ جوره قبول کنم که تو ازش کمتری ( خفه شو! کاش یه تریبون جهانی بود داد میزدم همه بشنون "من از همه کمترمممممممم")
اسپین آف ازدواج...نامه ای به همسر آیندم
، ,تو ,میگن ,یه ,بگم ,باز ,میاد میگه ,هیچی نیستی ,اشاره به ,، نه ,هیچ تر
درباره این سایت